دشت گونه ها از باران دیدگان، متنعم می شوند آن گاه که دست نیاز، عنایت یار را بکاود و در قنوت عاکفین، قلب ها را به کریم بی نیاز، اهدا کنند.
در باغ اعتکاف و در صحن صفا و ساحت سپیده، اشک به امید عبور دلارام می افشانیم و هم آوا با معتکفان معراج، نام خجسته ی علی را ترنم می کنیم.
شاکر و شادمان از آنیم که کعبه شکافت و عدالت، شکوفا شد. مباهات ماست که دیوار دل هایمان نیز بشکافد و ذره ای از آفتاب عنایت مولادر آن حلول کند.
یاران! به شکرانه ی نزول عشق از سحاب رحمت، سر به آستان دوست سایید و اجلال امیر حماسه به محفل خاکیان، خوش آمد گویید.
شکرا که آفتاب فتوّت از افق کعبه دمید و شبنم شرافت بر گلبرگ هستی نشست.
همراز نبوت، آغوش احمد می کاود و محراب مسجد کوفه را.
از کعبه تا بیت المعمور را با قلب شیعیان آذین بسته اند.
ولایت کل آمد و کل ولایت ظهور کرد.
مولای ما با ولادت خویش کربلا را به ارمغان آورد و سمند حماسه را راهی میدان خلوص و مجاهدت نمود. شعف را به شیعه بخشید و گل تبسم را به رسول یار و فخر آفرینش اهدا کرد.
بدر سخاوت تابید.
هستی، دوباره بهار را تجربه کرد و بر شانه های خسته زمین، همای سعادت نشست و سایه ی سبز عدالت بر کویر تفتیده ی تاریخ، گسترده شد.
جغرافیای مودت و محبت، ترسیم گردید.
صدف بیت الله الحرام، رخشا ن ترین گوهر کائنات را به خلقت عطا نمود.
نکهت گل از مکه وزید و صاحب ذوالفقار، با وقار آمد.
ساقی عطشناکان قسط با ساغر طهور معدلت، پای در حلقه دلخستگان نهاد و نوید سپیده ی وصل، انتشار یافت.
دیده بگشایید که خورشید از خانه ی یار برآمد و بر آسمان و اهل زمین تابید.
دل به شکوفه های امید بیارایید که امیر عدل و عاطفه، خرامان به مسند احسان و عنایت دلدار آمد.
یاور رسول، جان مصطفی، بشارت بهشت و نسیم احسان عرش و ولایت مطلق و آیت کرامت نازل شد.
گرده ی روزگار، بار اندوه بر زمین نهاد و باغ بلیغ احساس، سرشار از عطر نرگس و یاس به تماشای دست افشانی گل ها و غزلخوانی عندلیبان نشست.
شبنم شوق بر رخسار نسترن چکید و باران ستاره، ساحت صبح را مصفا نمود و کرانه ی نور را امواج دریای سُرور، سرشار از نمناکی طراوات کرد.
حُسن یوسف و اعجاز مسیح و بیضای کلیم و سطوت خلیل و رحمت احمد، جلوه ی مکرر یافت.
ای عاشقان و مستغفران در اسحار و معتکفان درگاه یار!
سجاده ی سپاس بگسترانید و نماز نیاز ادا کنید و یا علی گویان به استقبال بهار ایمان بیایید و بذر رجاء در مزرع سبز رجب بیفشانید و با مقیمان مقام قدس، همنوا شوید و دل در دست مهرآگین مولا به ودیعت سپارید، که آنک صلای سرخوشان باده پرست است فنای در فتوت حیدر و بقا بر ولای ساقی کوثر.
چه خجسته صباحی است زادروز رادمرد میدان عباد؛ آنگاه که از آسمان، فلق می بارد و از هور، سپیده می تراود.
امروز در پیاله ی لاله به ناز، نور ناب می ریزند.
غنچه ی دل به عشوه با شبنم شوق، رخسار می آراید.
از بزم باده نوشان، آوای دف و نوای شعف می آید.
خلوت گزیدگان ملکوت را ببین که چه عاشقانه غزلخوانی کنند.
تمامت نور عرش را به یکباره به اهل خاک عطا کرده اند.
امروز، آیینه دار فضائل احمد و وارث خصائل انبیاء آمد.
امیر غدیر و مولای خداجویان، چونان آیات عشق بر کعبه نازل شد.
توحید و ولایت و نور در خانه ی یار به هم برآمدند و به زیارت علی نایل شدند.
کعبه، گلدان زیباترین یاس هستی گردید.
بهار در گستره ی زمین و آیینه در عرصه ی آسمان گسترد.
سپاه سپیده، طلوع طلعت مهر را به نظاره نشست.
یا علی!
به رواق دیدگان شیعه خوش آمدی!
ذوالفقار تو آیه ی عدالت بود و عدالتت سوره ی سعادت.
جهاد و عزت و قسط ، آستانبوس سرای پاکت بودند.
شهادت، مشتاق تو بود و شجاعت، خاضع درگاهت.
بهشت شیعه، خال گونه ی توست یا ابوتراب!
تمامی شب های قدر عاشقان، فدای لیله المبیت تو باد.
چشمان سیاه تو لیله القدر است و ابرویت محراب مستغفرین.
دل های ما در سُرور میلادت از شوق، بسان کعبه شکافت و شکوفه ی امیدمان شکفت.
یا اباالحسن!
سوگند به خاک قدومت که تا قیام قائم آل طه، خاکسار آستان ولایتیم و بر پیمان الهی خویش، پایدار.
سلام ساکنان مسکن صدق و ارادت پاک دلدادگان، نثار مقدم قدسی تو باد.
سلام شیعه بر قسیم نار و نور، سالار حماسه و حضور، امام شکیبا و شکور.
سلام بر مولد و میلادت، سلام بر مشهد و معراجت.
ای مولای موحدان و امیر ایمانیان و مقتدای مجاهدان!
این کلام عرشی شیعه است که با ولادت با جلالت تو می گوید: « فزت و رب الکعبه».
سلام برمولد ومیلاد مولا
توسط
برچسبها:
دیدگاهتان را بنویسید