فایل پیوست حاوی سفرنامه مرحوم حاج حسن ستاری ملقب به حاج حسن درویش ( پدر شهید ستاری فرمانده پیشین نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ) از ایشان سفرنامه ای بنام ” ماتمکده عشاق ” بجا مانده که حاوی رنج نامه ها و خاطرات خوش دوران سفر میباشد که در قالب شعر به مضمون درآمده است ایشان درسال ۱۳۳۳ به همراهی مرحوم حاج عباسعلی حبیبی و مرحوم حاج محمد حسین تاجیک قاسمی سفری ۳ ماهه را شروع کرده که از جده آغازو پس از گذر از شهرهای مکه , مدینه , شام در سوریه , بیت المقدس , کربلا و نجف اشرف به منزل خویش بازمیگردند . در بخشهایی از این سفرنامه اشعار دل انگیزی دیده میشود که خواندنش خالی از لطف نیست :(فایل پیوست )
هر که را در سر بود عشق سفر کی کند اندیشه از خوف و خطر
کرد عشق کعبه حالم را پریش زین سبب دیگر نبودم فکر خویش
نیک و بد در سفر گردد عیان نیست هرگز بهتر از این امتحان
درسفر دانی که اهل درد کیست مرد را دانی تو با نامرد کیست
همچنین در پایان سفر هنگام خداحافظی
تا که شهرستان تهران شد عیان شد سوی شمس العماره جاودان
یافت پایان انتهای این سفر تا ورامین باز ما را شد مقر
ما سه تن در یک روح بودیم ای پسر گرچه ما را در سه پیکر شد مقر
ای حبیبی ای حبیب جان من ای رفیق خرم و خندان من
قاسمی ای در وفاداری تو تاق بهر دیدارت مرا شد اشتیاق
تا با رفقای خویش دمساز شدم الحق که ز طبعشان سرافراز شدم
از ملک سمیرم چو نمودم پرواز این بود که رفته رفته شهباز شدم
اشاره : زندگینامه شهیدمنصور ستاری از زبان خودش:
پدرم اهل « سمیرم »دراستان« اصفهان »بود . در همان جا دروس مکتبخانه را به اتمام رساند و در کسوت درویشان درآمد . شانزده ساله بوده که دست به یک سلسله سفرهای طولانی میزند . او سفرهایش را با اسب یا پای پیاده انجام میداده و اکثر نقاط ایران ، عراق ، شامات ، مکه و مدینه را زیر پا گذاشته بود و بعد خاطرات خود را در قالب یک سفرنامه به رشته تحریر درآورده است .ایشان طبع شعر هم داشته و اشعار زیادی گفته است که دیوانش به چاپ نرسیده ؛ اما کتاب شعری از او در دهه ۱۳۳۰ به نام « ماتمکده عشاق » منتشر شده که از ابتدا تا انتها در مدح و منقبت ائمه اطهار (ع) بخصوص در رثای حضرت امام حسین (ع) و شهدای کربلا سروده شده است . البته کار وی از نظر ادبی در رده بالایی نبوده و خود نیز در کتابش به این مسئله اشاره کرده و مینویسد.پدرم پس از سفر به نقاط مختلف ، سرانجام در منطقهای به نام « باغ خواص » ساکن شده و مورد توجه مردم قرار میگیرد . مردم برای همه کارهایشان به او مراجعه می کردند ؛ برای ساختن خانه ، راهاندازی عروسیها ، برپایی عزاداریها ، برنامههای محرم ، رمضان و … پدرم برایشان هم نوحه میخواند و هم روضه . خلاصه در غم و شادی آنها شرکت میکرد.اهالی باغ خواص در مسائل دینی و مذهبی بسیار قوی و ریشه دارهستند . همیشه ، شیعه محکمی بوده و بسان یک دژ مستحکم در دل کویر عمل کردهاند.
دیدگاهتان را بنویسید